جمعه 11 مرداد 1392برچسب:, :: 12:37 ::  نويسنده : امید توانا

شبی در کنج میخانه گرفتم تیغ در دستم

بگفتم:خالقا! یارب؛ تو فکر کردی که من مستم؟

کجائی تو؟ چه هستی تو؟ چه میخواهی تو از قلبم؟

تو از مستی چه میدانی؟تو از قلبم چه میجوئی؟

تو فرعون را خدا کردی؛ تو شیرین را زفرهادش جدا کردی

سپردی تیغ بر ظالم؛ به مظلومان جفا کردی

به آن شیطان خونخوارت ، تو ظلم ، را عطا کردی

سپس گفتی : نشو کافر، تو فکر کردی که من مستم؟


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نظرات (0)

عشق ممنوع


درباره وبلاگ

عشق فراموش کردن نیست ،بخشیدن است گوش کردن نیست ، درک کردن است دیدن نیست ، احساس کردن است جا زدن و کنار کشیدن نیست صبر کردن و ادامه دادن است حتی تنها . . .
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق ممنوع و آدرس nolovehas.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 1065
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 1258
بازدید کل : 236696
تعداد مطالب : 875
تعداد نظرات : 88
تعداد آنلاین : 1

Code Center


يک عدد بين 1 تا 63 انتخاب کنيد، من قادرم با 6 بار حدس زدن ذهن شمارو بخونم!!!